- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات رمضانی و توسل به سیدالشهدا
قسم به خون شهیدان به کربلا به حسین خـدا به حـشـر ببخـشد گناه ما به حسین طـلـوع مـاه مـبـارک مـبـارکـش بـاشـد کسیکه روزۀ خود سازد ابتدا به حسین خـوشـا به روزۀ مـقـبـول روزه دارانی که ابتدا به حسین است و انتها به حسین اجابت ار طلبی بر دعای خویش بخوان به هر دعا که توانی خدای را به حسین سـلام باد بر آن روزه دار تـشـنـه لـبـی که آب نوشد و گوید سـلام ما به حسین شروع و آخر این ماه با زیـارت اوست چه عزت است که داده است کبریا به حسین زیـارتـش سـه شـب قــدر؛ لــذتــی دارد شب علی است ولی باید الـتجا به حسین خـدای عـالـمـیـان مـی دهـد جـوابـش را دهد سلام هر آنکس ز هر کجا به حسین نـمـا روایـت ابـن شـبـیـب را تـفـسـیــر زاشک صبح و شب حضرت رضا به حسین سه روز اگر تن او بود بر زمین؛ داده است فـضلیت سه شب قـدر را خدا به حسین تو ای خدای حسین و علی در این رمضان قبول کن همه طاعات شیعه را به حسین «مؤیّـد » از در این خانـه رو نـگـرداند قسم به خون شهیدان به کربلا به حسین
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای مناجات با خدا
بهار دل شده خزان،دردام و از چشام بخوان نشسته ام یه بار دیگه،پا سفرۀ ماه رمضان خــدا خــدا خــدا خــدا؛ خــدا خــدا خــدا خــدا (۲) ******************************* تو گیر و دار زندگی،عادی شده برام خطا با این همه رو سیاهی،بازم به من گفتی بیا ای خالق بنده نواز، میخوام که از تو دور نشم خیلی داره دیر میشه ها،یه کاری کن عوض بشم خــدا خــدا خــدا خــدا؛ خــدا خــدا خــدا خــدا (۲) ******************************* ببین دارم داد میزنم، گـناه منو بیچاره کرد تو صحرای هوای نفس،دل من و آواره کرد ای که تویی به هر زمان، قرار قلب بی قرار گناهان این بنده رو، رو حساب جهلش بذار خــدا خــدا خــدا خــدا؛ خــدا خــدا خــدا خــدا (۲) ******************************* به زیر بـار معصیت، قـد کـمان آمدم خـدا به محضرت یه بار دیگه، پشیمان آمدم خدا ببین پا سفرۀ دعا، اشکای این سیـنه زن و میگه میان گریه هاش،ببخش منو،ببخش منو خــدا خــدا خــدا خــدا؛ خــدا خــدا خــدا خــدا (۲) ******************************* ای خالق آلاله ها، ببر من و یه شب حـرم از در خـانۀ حسین، کجـا رو دارم که برم آی عـاشـقـا مثل شما، این هـمۀ حـرف منِ فـقـط امید ما هـمین، گـریـه و سیـنـه زدنِ خــدا خــدا خــدا خــدا؛ خــدا خــدا خــدا خــدا (۲) ******************************* مرثـیـه خـوانی کارمه، مثل تـمـام عالـمین میان گریه هی میگم،حسین حسین حسین حسین آقا شنیدم که یه روز،خون به دل شما شده میـان گـودال بـلا، سـر از تـنـت جـدا شده حسین حسین حسین حسین؛ حسین حسین حسین حسین (۲) ********************************* آقا شنیدم سرت رو، به روی نیـزه ها زدن با کعب نی حـرامی ها، بر تن بچه ها زدن بین زمین و آسمان،با اشک جاری از دو عین یه مادری ناله میزد،غریب مادر یا حسین حسین حسین حسین حسین؛ حسین حسین حسین حسین (۲)
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با خداوند کریم
سـفـره تـا بـاز شـود زود گـدا میآیـد مـثـل هـر بـار به دنـبـال عـطا میآید آمـد از عـرش نـوایی که بیـایـید همه راه گـم کـرده به دنـبـال صـدا میآیـد همه سرمـایۀ یک سالۀ خود باخـته ام بـنـدۀ بـاخــتــۀ بـی سـر و پـا مـیآیـد یک نفـر نیست بگوید که میان پاکـان این گنه کار زمین خورده کجا میآید آن کسی که همه جا رفته و طردش کردند تا تـعـارف بـزنـی اَش که بـیـا، میآید به من این کاسـۀ خـالی و تـمـنّا کردن به تـو و دست کـریـم تو؛ سـخـا میآید هر دلی می شکـند خـانـۀ تو می گردد دل که از غـیر تهی گشت، خـدا میآید وا شود گوشِ دل ما اگـر از اهل سحر بـیـنـمـان زمـزمـه هـای شـهـدا میآیـد هر چه خیر است درِ خانۀ زهرا باشد مـادر ما صف مـحـشـر پِـیِ ما میآید تا که گفتیم حسین مجلسمان ریخت بهم بـوی سیـب حـرم کـرب و بـلا میآید بی قرارم چه کنم من نـجـفـم دیر شده عطر زهراست ز ایـوان طـلا میآیـد
: امتیاز
|
مناجات رمضانی
سـفـره آمـاده، سـر سـفـره گــدا آمـاده کــرم آمـاده؛ مـن آمـاده؛ خــدا آمــاده این کرم خانه دو ماه است تدارک دیده قـبـل مهمان همه جا هست غـذا آماده اینکه اینجائیم از لطف خود اوست نه من او نـخـواهـد، نـشـوم بـهـر دعـا آمـاده گـر خـدا رحـم نـیـارد بـه مـن آلــوده نـفـس من هـست به انجـام خطا آماده دل بیمار محال است به درمان نرسد مـطـب آمــاده؛ دل آمــاده؛ دوا آمــاده بی پر و بال به پرواز رسیدن شدنی است بـسکـه در مـاه خـدا هست هـوا آماده تـوبـه بی ذکر عـلی نیست میسّر؛ ولله ذکـر حـیـدر بـکـنـد قـلـب مـرا آمـاده عجـبـی نیست ببـیـنم در این ماه علی بـیـشـتـر از هـمگان فـاطـمـه را آماده طلب کعبه در این ماه طواف یار است پس چه بـهـتـر که بود کـربـبـلا آماده وقت یـاری گـل فـاطـمـه فردای فرج کـاش بـاشـیـم کــنــار شــهــدا آمـــاده
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
رمـضـان آمـد و آهـستـه صدا كرد مرا مـسـتـعـد سـفـــر شـهـر خـدا كـرد مـرا از گـلستـان كـرم طُرفه نـسيـمي بـوزيد كه سراپای پُر از عطر و صفا كرد مرا فـيض روحالقـدسم كرد رها از ظلمات هـمـرهـي تا به لـب آب بـقـا كـرد مـرا من نبودم بجز از جاهل گم كرده رهي لايـق مكـتـب فـخـر الـنجـبـا كـرد مــرا در شگـفتم ز كرامات و خـطا پـوشي او من خطا كردم و او مهر و وفا كرد مرا دست از دامـن اين پـيك مبـارك نـكـشم كه به مهـمـاني آن دوست نـدا كرد مرا زين دعاهاست كه با اين همه بيبرگي و ضعف در گلـستان ادب نـغـمه ســرا كـرد مرا هر سر مويـم اگـر شكر كـند تـا به ابـد كم بُوَد زين همه فيضي كه عطا كرد مرا
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه مبارک رمضان
کم کم بساط عـشق و وفـا پهن می شود سفره به سفره نور و صفا پهن می شود شعـبـان گـذشته و رمـضان آمده ز راه زیـبـاتـریـن بـهـار شـمـا پهـن می شـود مـاهـی که اسـتجـابت و رحمت زیادتر در آسـمـان سـبـز دعــا پـهـن مـی شـود جـایـی که سـفـره های کرم خـانۀ حسن در نـیـمـه های مـاه خـدا پـهـن می شود ماهی که تا سحر به گل اشک و الـتجا سجاده های خوف و رجا پهـن می شود شب های قدر اوج نزولات رحمت است هر گوشه ای که دست گدا پهن می شود لب تشنگان به روضۀ شش ماهه می رسند بـه بـه؛ برات کرب و بلا پهن می شود این کشور عزیز ولی نعمتش رضاست پس رزق ما به دست رضا پهن می شود
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
تا دلـم بر جـانب میـخـانـه ات آورده رو هر ذلالِ اشک می سازد گناهم شست و شو بر سر سفره گدا را هم پذیرفتی ز لطف این ضیافت خانه از حُبِ علی دارد سبو در که وا شد، هرکه آمد را پناهش داده ای بهتر از اینجا ندیدم هرچه کردم جستجو ما به این درگاه محتاجیم و مشتاقیم و بس با رجا و خـوف نزدت پـروراندیم آبـرو از گناهانم به هرکس من بگویم می رود پیش تو از زشـتـی افـعـال دارم گـفـتـگو تشنگیِّ روزه پروازی به سوی کربلاست یادِ مشک و علقمه، با ناله و ... یاد عمو وقتِ افطارم به لب ذکرحسین جان بهتراست باهمین روضه به گریه میتوان سازم وضو: حنجر و دشنه به آن حلقومِ تشنه نارواست بعد از این بر جسم او صد نیزه می آید فرو
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا رمـضـان آمـده و حـال بـکـا نیست مرا روزگـاری به هـوای همه کس بال زدم پـر پـرواز بـه درگـاه شـمـا نـیـست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لـذّتـی در سـحـر نـافـلـه هـا نـیـست مرا من از این تیـرگی باطن خود دلـگـیـرم روشنی بخش دل و دیده چرا نیست مرا؟ دست من خـالی و هر بار تظاهر کردم کوله باری به جز از کبر و ریا نیست مرا چـه کـنـم تـا کـه جـوابــم نـکـنـی یـا الله بـارالـهـا به گـمـانـم که بنا نیست مرا... بـه حـسـیـن تو قـسـم قـافـیه را باخـته ام اقـتـدایـی بـه طـریـق شـهـدا نیست مـرا روزی ام کن سحری گوشۀ بین الحرمین هـوسـی جـز سـفـر کـربـبـلا نیست مرا
: امتیاز
|
مناجات رمضانی و روضۀ حضرت عباس علیه السلام
هر زمان افطار خود با آب که وا میکنم دیـدههـایـم را فقط از اشک دریـا میکنم عـلت بـیـچـاره گی ام را خودم فهـمیـدهام کم سحرها با خدای خویش نجـوا میکنم آن قدر بیچاره هستم مینشینم روز و شب در گـنـاه افـتـادن خود را تـمـاشا میکنم جـای ایـن کـه مـایـۀ آرامـش آقــا شــوم با معاصی خـون به قـلب زار آقا میکنم هی گناه و توبه و هی پشت هم شرمندگی با خودم دارم چرا این قدر بد تا میکنم؟! این چنین باشد برایم مرگ خیلی بهتر است من که میدانم خودم را خوار و رسوا میکنم با تمام رو سیاهی تا که میگویم حـسین در دل تو باز هم من خویش را جا میکنم آب میبینم نمینـوشم، لـبـم میسـوزد و بـیـشـتـر یـاد لب عـطـشـان سقـا میکـنم یاد آن لحظه که هی میگفت مشکم واجب است! مشک را من میرسانم، کار خود را میکنم تیرها را با دل و جانم به جسمم میخرم تا که خود را لایق دیـدار زهـرا میکنم با لب تشنه به روی هستی خود پا گذاشت عاقبت سر را به روی دامن زهرا گذاشت
: امتیاز
|
مناجات و استقبال از ماه رمضان
رو نـدارم که به این خـانه بیـارند مرا بـا مـنـاجـات مـگـر که بـکـشـانند مرا یــازده مـاه فـراری شـدنـم می ارزیـد تا در این مـاه سـر سُـفـره نـشانند مرا چون غباری به سر دامنـتان بنـشسـتم کـرمـی کن که مـعـاصی نتکـانند مرا آمدم توبه کنم بسکه سرم خورده به سنگ پـس بـگـو پـای بـرهـنـه نـدوانـند مرا من بیچاره که از فیض رجب جا ماندم چه کـنم تا که به یـاران برسـانند مرا؟ رو سیاهـم تو که احـوال مرا می دانی وای اگـر از در این خـانـه برانند مرا راه بخشیده شدن در مه غفران این است از غـلامـان حـسیـن تو بخـوانـند مـرا
: امتیاز
|
مناجات و استقبال از ماه رمضان
رسید مژده كه سر زد هـلال ماه صیام مـه دعــا و نـیـایـش مـه درود و ســلام دهـیــد مــژده تــمــام گــنــاه كــاران را كه حكم عـفـو شده از سوی خـدا اعـلام مـه نـمـاز و مـه روزه؛ مـاه اسـتـغـفـار مهی كه پُر بود از لطف خاص و رحمت عام مباد مـاه خـدا بر تو بـگـذرد ای دوست که بهـر خود ندهی كار مـثـبـتـی انجـام شقی ست آنكه خـداونـدگـار حیّ غـفـور ورا نـبـخـشـد و گـردد مـه صیـام تـمـام چه صبح ها كه نفس ها در آن بود تسبیح چه لحظه ها كه بود خواب آن ركوع و قیام به هوش باش كه تقوی نكوترین عمل است كلام ختم رسل باشد این خـجـسته پـیـام خوشا كسی كه ز افتادگان بگـیرد دست خوشا كسی كه به كـار خـدا كـنـد اقـدام حــلال بـاد وصـال خــدا بــر آن بــنــده كه بگذرد زخطا و حـذر كـنـد ز حـرام بكوش بهر نماز و دعا چه روز و چه شب بخوان كتاب خداوند را چه صبح و چه شام از آن شراب كه ساقی آن خـداوند است بگـیر در عـطـش روزه و بریز به كـام به یـاد تـشـنـگـی روز حـشر اشك بریز بـرای تـشـنـه لـب كـربـلا بـسـوز مـدام بـه یـاد حـنـجـر خـشـكـیـدۀ امـام حسیـن بنوش آب و بگو با سـرشـك دیـده سلام اگر گرسنه شدی یاد كن ز طـفل حسین كه بی غذا دل شب خفت در خرابۀ شام اگر كه دخـتر نه سـالـۀ تو روزه گرفت دم غـروب كـه از دسـت مـی دهـد آرام بسوز و اشك بر آن كودك گرسنه بریز كه جای نان به سرش سنگ ریخت ازلب بام اگر تـلاوت قـرآن دلـت ربـود از دست به قدر و كوثر و یاسین و زخرف و انعام بریز اشك بر آن لب كه شد ز چوب كبود بـیـار یـاد ز بــزم شـراب و رأس امــام برای یـوسـف زهـرا بـلـنـد گـریه كـنـید كه از گـلـوی بریده به شـیـعـه داده پیام چـو آب سـرد بـنـوشـیـد یـاد من بـاشـیـد كه تشنه كام مرا كشت خصم خون آشام بـزن ز سـوز جـگـر ناله آنچنان "میثم" که سوز و شور محرم دهی به ماه صیام
: امتیاز
|
مناجات رمضانی ( پایان ماه)
همه رفـتـنـد، گــدا باز گــدا مـانده هنوز شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز دهــۀ آخــر مــاه اول راه ســحــر اسـت بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز عیب چشم است اگر اشک ندارد، ورنه سر این سفرۀ تو حال و هوا مانده هنوز دارم امــیّــد به مـعـراج تـقــرّب بـرسم یا عــلیّ دگـری تا به خــدا مانــده هنوز گوئیا سفرۀ او دست نخورده مانده است او عطا کرد، ولی باز عطا مــانده هنوز گریه ام صرف تهی بودن این اشکم نیست دستم از دامن محبوب جــدا مانده هنوز وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت باز در نامۀ من جرم و خطا مانده هنوز یک نفر بــار زمین مانــدۀ ما را ببــرد کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز هر قد این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است رفت امروز ولی روز جــزا مانده هنوز هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
: امتیاز
|
مناجات رمضانی ( پایان ماه)
افسوس که ایــام شــریفِ رمضــان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افســوس که سـی پــارهٔ این مــاه مبارک ازدست به یک باره چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حــافظ این گــله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر چون صف مژگان صف طاعت شــیــرازهٔ جـمــعـیــت بــیــداردلان رفت بی قــدری ما چون نشود فــاش به عــالم ماهی که شب قــدر در او بود نهان رفت تا آتشِ جوع رمضان چهـره بر افروخت از نامۀ اعمال؛ سیــاهی چـو دخــان رفت با قــامت چون تـیــر در این معــرکه آمـد از بــار گــنه با قــد مــانـنـد کــمان رفت بـرداشت ز دوش همه کــس بار گــنه را چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت چو اشک غیــوران ز سراپردهٔ مــژگــان دیر آمد و زود از نظر آن جانِ جهان رفت از رفتن یــوسف نــرود بر دل یـعــقــوب آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت
: امتیاز
|
مناجات رمضانی ( پایان ماه)
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است جدایی از سحر و محفل دعا سخت است برای دیــدۀ شب زنــده دار خود گـریم قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان دوباره رویت دل های بی صفا سخت است بیا مـرو که شیــاطین دوبــاره می آیند بدون جلوۀ تو اُنس با خـدا سخت است دوباره وقت اذان غفلت عـارضم گردد غــم جــدایی از ذکر ربّنـا سخت است پرستــوی دل ما را ز بام خود مپـران که ترک سفرۀ شاهانه بر گدا سخت است بعید نیست به زودی فــرا رسد مرگــم امان که این سفر آخرت دلا سخت است قیامتی است قیامت که روز وانفساست اگر نظر نکند حضرت رضا سخت است مــرا به ساحــل دیــدار دلبــرم برسان شکسته کشتی و دریایی از بلا سخت است بگو به خیـمه نشینــان جبهـه؛ ای شهدا فدائیان حسین! دوری از شما سخت است هنــوز مرغ دل خستــه ام مهیــا نیست هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است خــدا کند به دلــم مهر نــوکــری بزنـند خــدا کند خودشان سـوی دلبــرم ببـرند
: امتیاز
|
مناجات رمضانی ( پایان ماه)
ماه خـوب عاشقی دارد به پایان می رسد لحظــۀ تودیع مهماندار و مهمان می رسد آسـمان چـشـم های عـاشـقـان ابـری شده مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد گوئیــا دیـروز بود این سـفره را انداختند طرفة العینی گذشت و وقت هجران می رسد با مجیر و با ابو حمزه چه حالی داشتـیم زود دارد افــتـتـاح ما به پـایـان می رسد بی سـر و پـا آمدم ، حالا ســراپـا ثروتم آری آری بر فقیران لطف سلطان می رسد مثل من بی آبرویی را به کـویش راه داد این فقط از خلق نیکوی کریمان می رسد آنقَــدَر بخشیـد از خیل گــنـاه آلـوده گــان تا که آوای فغــان از بند شیطان می رسد تا به قدر ذره ای مژگـان من نمنـاک شد دیدم از دریای رحمت موج غفران می رسد تا که گفتم "بالحسین،العفو"، دستم را گرفت لطف او بر ما پس از ذکر"حسین جان" می رسد هرشب اینجا پا به پای ما خدا هم روضه خواند نالۀ واویلتــا از عــرش رحمان می رسد درمیان نهری از خون، جان زینب بی سلاح چکمه پوشی سنگ دل با تیغ برّان می رسد خواهــرش بالای تـل دارد تماشا می کند مادرش با قـدّ خم، حالِ پریشان می رسد کاش می شد زودتر از کربلا دورش کنند دارد از صحرا صدای نعل اسبان می رسد عطر سیب پیکرش گودال را پر کرد و بعد بویی از پیراهن یوسف به کـنعان می رسد وعــدۀ مـا اربعیـن، پــای پیـاده از نجف کربلا آغوش خود بگشا که مهمان می رسد
: امتیاز
|
مناجات رمضانی ( پایان ماه)
یــادت دلیــل گریــۀ پــنهـانـی من است نامـت انـیـس این دل زنـدانـی من است نـیمه شب آمدم که نــبــیــنـــی رخ مرا بـار گــنــاه عــلـت پـــنـــهانی من است از خود بـریدهام به تو نـزدیک تر شوم این لحظهها که خلوت روحانی من است در خلوتـم همــیـشـه کـلـنـجـار مـیروم میگویم این چه وضع مسلمانی من است؟! کاری بکـن که رو نـزم بر کـسـی بــیا چـیـزی بده که رزق سلیمانی من است از سفـرۀ تـو مـیخورم و سیر میشوم شکرت از این که نعمتت ارزانی من است یک جلـوهات بر این دل تاریک و سنگیام پـایـان خـوابهـای زمسـتـانی من است امـشب کـه داد میزنـم الـعـفـو ای خدا! لحظه به لحظه رحمت بارانی من است گــرم گــنــاه بــــودهام و دیــــر آمــــدم عـصیـان دلیـل غیبت طولانی من است تا کـه نبخشیام من از این جا نمیروم ایـن گریـه برگ سبز پشیمانی من است دارد بــســاط سـفــرۀ تـو جمع میشـود غم میخورم که آخر مهمانی من اسـت
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
در شــام تــارم سـپـیـده ســر زد یــأس از دل من یکبــاره پَـر زد آمــد امـیــد و حــلــقــه به در زد یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو عبــد گــنــهــکــار آمــد دوبــاره می گــردد آخــر دنــبـال چــاره یارب به او کــن امشب نظــاره یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو بین روسیــاه از کــردار خویشم در بستــر غــم، بیمــار خویـشم از نور دور و در نــار خویـشم یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو او کوهی از درد؛ یا کاشِفَ الضُّر رو بر تو آورد یا کـاشِفَ الضُّر نگو که برگرد؛ یا کــاشِفَ الضُّر یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو ربّ کــــریــمــم أَســتَــغـــفِــرُالله در خــوف و بیمم، أَسـتَـغـفِــرُالله عــبــد رجــیــمــم، أَسـتَـغـفِــرُالله یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو من روسیــاهــم، یا دائِــمَ الفَضل غــرق گنــاهــم، یا دائِــمَ الفَضل بشنــو تو آهم، یا دائِــمَ الفَــضـل یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو از تــو بــــریــــدم اللهُ اکــــبــــر تــــوبـــه دریــــدم الله اکــــبــــر آتــش خــــریــــدم الله اکــــبــــر یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو از رحمت تــو من دور گــشــتم تا که ز غفـلت، مغــرور گـشـتم حالا که کمتــر از مــور گـشـتم یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو تــنـهــا امــیــدم؛ پــــروردگـــارم رو کــردم امـشب دار و نــدارم مهــر عــلــی را در سیــنه دارم یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو با حُب زهــرا با مــهــر حـیــدر هی می زنم من حلقه به این در لطفی به من کن در روز محشر یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو مهمانــم امشب یا کاشِفَ الکَرب گـریانم امشب یا کـاشِفَ الکَرب عطشانم امشب یا کاشِفَ الکَرب یـا دائِـمَ الـلُّـطـف اِلـهـی اَلـعَـفـو
: امتیاز
|
مناجات رمضانی
رمضان بــوی مناجــات و دعــا می آید عطــر تسبیــح و صــدای شهــدا می آید گوشۀ چشم من امروز سحر، تر شده است آبــرو بــاز بــه کــابــیــن گــدا مــی آیــد دیدۀ کــور به اشک سحــری روشن شد بوی پیــراهن یــوسف ز کجــا می آیـد؟ کــاش آمــادۀ مــهــمــانیــتــان می بــودم به سر سفــره کسی بی سـر و پا می آید خاطر حضــرت اربــاب بیا عـفــوم کن که فقط بخشش و رحـمت به شما می آید هر سحــر مثل محــرم دل من می گیرد بــاز عطــر حــرمِ کــرب و بــلا می آید لب من زخم شده از عطش اما به فدات یادم از چوب و لب و طشت طلا می آید
: امتیاز
|
مناجات شبهای قدر
بر در این خانه با دست تـهی در می زنم بی پر و بالم خــدا را تا کجــا پر می زنم گریه کرد و یاعلی گفت و به کامم ریخت شیر بوسه از روی ادب بر پای مــادر می زنم خاک راه دوست را بر چهره ســازم آبرو سنــگ آل الله را بر سیــنه و سر می زنم گرمی جنت بجــوشد از زمین و آسـمــان من فقط زهـرائیم ساغر ز کوثــر می زنم هرکسی دارد پناهی هــرکـسی کوبد دری من امیرالمؤمنین را حلـقه بر در می زنم تحت فــرمانم اگر سلمــان او فــرمان دهد دل به دریا می سپــارم پا در آذر می زنم بارها در می زنم گر بر رویــم در وانشد بار یگــر بار دیــگر بار دیگــر می زنـم از دل گهـواره تا تابــوت ذکرم یا علیست دم زحیدر دم زحیـدر دم زحیــدر می زنم تا بپــوشد در صف محشــر سیــاهی مـرا رنگ بر پرونده ام از خون اصغر می زنم خــاک راه میثم خــرمــا فــروشم میــثــمم دم زاهل البیت حتی روز محشــر می زنم
: امتیاز
|
مناجات شب های قدر
منومشغول خودت کن؛ بزار درگیر تو باشم واسه من هم سفره بنداز؛ که نمک گیر تو باشم تا زیر چشمات بمانم؛ زیر تـدبیـر تو باشم برا اینکه کج نرم من؛ میخوام زنجیر تو باشم ای خدایا شب قدره؛ من پیشت قدری ندارم آمدم تا سـر به روی؛ دامن عـفـوت بـزارم منو درگیـر خودت کن؛ که فقط مال تو باشم منو راهـی سفــر کن؛ که به دنبـال تو باشم من بی چیز و بخر تا؛ جـزو اموال تو باشم حال خوبی نصیـبم کن؛ پی احـوال تو باشم من میخوام مال تو باشم؛ سندم رو بزن امضا حلقه ای توی گوشم کن؛ من بشم نوکر زهرا تو قفس در به درم من؛ زخمیه بال و پر من گناهام رو میبینی که؛ چی آورده به سر من چونکه یک عالمه غفلت؛ پر شده دور و بر من توی تاریکی و ظلمت؛ کو خـدایـا سحر من سحــر من یه نگــاهت؛ یه نـگــاه آسـمــانی تا منم سفره نشین شـم؛ کـنارت تو میهمانی روسیاهم مثل شب ها؛ مثل شب های جدایی مثل تاریکــی شب ها؛ که نــداره روشنایی آسمان تا منو دید گفت: چقدر دور از خدایی بعیده که روسفیـد شی؛ بعیده به چشم بیایی تنها یک راه جلو پاته؛ اونم از لطف خــداته اون راهم راه حـسـینــه؛ سفــر کــرببــلاته سفر کــربـبـلایی؛ دو تا بـال گریه میــخواد پا توی روضه گذاشتن؛ شور وحال گریه میخواد پا توی مقتل نزاری؛ که مجال گریه میخواد سر روی نیزه یار؛ قیل و قال گریه میخواد مشک خالی ابالفضل؛ چشم به راه گریه هاته دو تا دستای ابالفضل؛ نگاه کن که جلو پاته شاید آقــا واسطــه شه؛ شــاید آقا بـپــذیــره به دو تادست ابالفضل؛ دستتو امشب بگیره آخه دستای این آقا؛ تو کـرامت بی نظیــره حرم چشماش قشنگه؛ صحن چشماش دلپذیره خوش به حال من بی کس؛ که یک کس مثل تو دارم جای مشک تو می خوام من؛ همیشه گریه بیارم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
جــز آه حرفی در خــور گـفـتن ندارم جــز آه حــرفـی هست امــا من ندارم چون طفل بازیگوش، عصیانگر، گرسنه راهی به خــانه غیر بـرگشتــن ندارم پوسیــده یا پــاره شـده یــا آب رفــتـه مهمانی است و حیف؛ پیراهن ندارم این چه بلایی بـوده آوار است بر من اسم تو را می خوانم و جوشـن ندارم آه ای مــلائک رو بپــوشانیــد از من غــرق معاصی هستم و دیــدن ندارم می جــویمت ای انـتــهــای آرزوهــا می جویم اما پاسخی جــز لَــن ندارم در آســمــان تــیــرۀ بــخــت غــریـبم جز کربلا من نقـطه ای روشن ندارم من که به غیــر کــربلا موطن ندارم من که به غیــر کـربــلا مـدفن ندارم
: امتیاز
|